سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
 
شنبه 89 مرداد 30 , ساعت 8:44 صبح

از دنباله روی دیگران دست بردارید !

ما همه عادت های عجیب و غریب و سر سختی هایمان را گسترش می دهیم . حتی آنهایی را که مانع ما می شوند تا عادات سودمندی را کشف و کسب کنیم . این مقاومت های کوچک به خاطر راحتی نسبی ما بوده و از کوته فکری تغذیه می شوند و همیشه از همان مسیرهای تکراری ما را به همان جایی که هستیم می رسانند .

یک حشره شناس فرانسوی به نام ژان ان تعدادی کرم را دور تا دور یک ظرف گل قرار داد به طوری که سر هر کرم به دم کرم دیگری چسبیده بود و به این ترتیب دایره ای را تشکیل دادند که نه ابتدا داشت و نه انتها. کرم ها به طور غریزی به مدت هفت شبانه روز ،‏ دایره وار به دور ظرف حرکت کردند . در نهایت ،‏ همه در اثر گرسنگی و تحلیل قوا از بین رفتند . البته این در حالی بود که غذا به وضوح و در فاصله بسیار کمی از آنها وجود داشت . ولی آنها ترجیح دادند که به دنبال هم بچرخند .

عادت ها و طرز فکر های ما خیلی سریع در زندگی ما رسوب می کنند و متاسفانه چسبیدن به این راحتی نسبی خیلی آسان تر از پذیرفتن تغییر است ، حتی اگر این تغییر و تحول در پی خود آزادی فردی و مالی ، رضایت و موففقیت را به ارمغان بیاورند .

خود من نیز تا به حال چندین مورد را مشاهده کرده ام و متوجه شدم که خیلی از مردم ترجیح می دهند تا به دنبال همدیگر حرکت کنند و برای زندگیشان فکر نکنند و از تجربه های جدید دور باشند . یکی از آنها که به خوبی در ذهنم مانده تقریبا 2 سال پیش بود . آژیر خطر مجتمعی به طور تصادفی روشن شد . در آن مجتمع نزدیک به 60 نفر زندگی می کردند که در آن لحظه اکثرشان با عجله و فریاد زنان مثل مرغ سر کنده از آپارتمان بیرون دویدند . هر کدام از آنها یا فرزندش را در آغوش گرفته بود و یا چیز با ارزش دیگری را . ولی هیچ بوی سوختگی و یا اثری از آتش در کار نبود . من با کنجکاوی و خیالی آسوده وارد راهرو شدم . در همین حین چند خانم مسن را دیدم که مردم را به آرامش دعوت می کردند و به ایشان توضیح می دادند که اشتباه شده و قبلا هم آژیر خطر بدون دلیل یه صدا در آمده است .

اغلب ، مردم از کشتی یا قطار جا می مانند ،‏ چون برایشان راحت تر است که دنبال بقیه راه بروند بدون این که هیچ وقت از آنان بپرسند که مرجع و منبع و دلیلشان چیست ،‏راهنما و مرادشان کیست ؟

چیزی که درک آن برای مردم مشکل به نظر می رسد این است که کار یک گروه می تواند برای آنها فریبنده و نیز خطر ناک باشد . این که تعدای از افراد کار مشابهی را انجام می دهند و یا یک ایده را می پذیرند و از آن پیروی می کنند، دلیل نمی شوند که آن کار یا ایده برای ایشان هم سودمند ، باشد و به درد آنها هم بخورد . درست مانند همان کرم ها که به خاطر دنباله روی از یکدیگر جانشان را از دست دادند ،‏این انسان ها نیز در مسیری دایره وار در پی همان افراد ، همان شرایط و همان نتایج می چرخند . زیرا مردم می ترسند که پرده از وجود خود کنار بزنند تا خودشان را بشناسند ، نیاز واقعیشان را درک کنند و برای برآورده ساختن آنها اقدام نمایند .    



لیست کل یادداشت های این وبلاگ